اشک من رنگ شفق یافت ز بی‌مهری یار

ساخت وبلاگ
اول سیگار را دیدم، خاکستری تکانده شد و دستی که برگشت توی ماشین. ماشین، خارجی،شیک، آبی نفتی. بعد موها را دیدم. رنگِ روشنِ مصنوعی و زیبا. نیمه صورت را پوشاندهبود. بعد چانه‌ای که می‌لزرید و بعد اشک‌ها.

پشت چراغ قرمز. باران نم نم بهار. کمی مانده به نیمه‌شب. پنجره‌ها پایین.

: میخواهی با یک غریبه حرف بزنی؟

خندید. اوهوم

...

دستش بالا آمد و زیر چشمش را پاک کرد.

: می‌شود دستت را ببینم. ... این انگشت‌های کشیده بی‌خواهان نمی‌مانند.

گاز داد.

من پیچیدم سمت راست.

فقط موها در خاطرم مانده .


* ح ش


همه چیز از همه جا هرچی میخوای هست...
ما را در سایت همه چیز از همه جا هرچی میخوای هست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کل مردم comu بازدید : 560 تاريخ : يکشنبه 30 شهريور 1393 ساعت: 22:22