دریغا عیش اگر مرگش نبودی

ساخت وبلاگ

یک صحنه‌ست که بیشتر، وقتی به مقوله مرگ نزدیک‌م یا بهش فکر می‌کنم نشانه‌هایشفهمیده می‌شوند. نسیم یا باد شدید، آفتاب زرد شدید ولی نه لزومن گرم، سکوت همراهبا هرازگاهی صدای باد و خش‌خش چیزهایی که جابجا می‌شوند با باد، خرابه و خاک و گردو غبار، تکه کاغذ یا کاغذهایی که همراه باد می‌روند یا اطراف من ‌می‌چرخند. این کلیتموضوع است و من هرازگاهی یکی یا چندتا از این نشانه‌ها را با هم می‌بینم و حس خاصیرا تجربه می‌کنم. حس تنهایی، نه تنهایی هراس آور. تنهایی موعود و معهود. شاید بخاطرآن است که زیاد خرابه دیده‌م. خرابه‌ای معمولی تا خرابه‌های باستانی که برای دیدن‌شانپول هم داده‌م. دیروز بهشت‌زهرا، بادش بود و سکوت و خاکش .

* س

همه چیز از همه جا هرچی میخوای هست...
ما را در سایت همه چیز از همه جا هرچی میخوای هست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کل مردم comu بازدید : 587 تاريخ : يکشنبه 30 شهريور 1393 ساعت: 22:22