داستان عاشقانه

ساخت وبلاگ

یک دانشجوی مهندسی عاشق سینه چاک دختر همکلاسیش بود. بالاخره یک روزی به خودش جرات داد و به دختر راز دلش رو گفت و از دختره خواستگاری کرد.

اما دختر خانوم عصبانی شد و درخواست پسر رو رد کرد

بعدم پسر رو تهدید کرد که اگه دوباره براش مزاحمت ایجاد کنه ، به حراست میگه.

روزها از پی هم گذشت و دختره واسه امتحان از پسره یک جزوه قرض گرفت و داخلش نوشت :

من هم تورو دوست دارم ، ببخشید که اگه اون روز رنجوندمت. اگه منو بخشیدی بیا و باهام صحبت کن و دیگه ترکم نکن

ولی پسر دانشجو هیچوقت دیگه باهاش حرف نزد. 

چهار سال آزگار گذشت و هردو فارغ التحصیل شدند. اما پسره دیگه طرف دختره نرفت!!!

نتیجه اخلاقی این ماجرا : پسر های مهندس هیچوقت لای کتاب ها و جزوه هاشون رو باز نمیکنند!!!


کپی از http://barenaghola20.blogfa.com/

همه چیز از همه جا هرچی میخوای هست...
ما را در سایت همه چیز از همه جا هرچی میخوای هست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کل مردم comu بازدید : 239 تاريخ : يکشنبه 30 شهريور 1393 ساعت: 22:23